به نقل از «فارس»

اکنون نوبت زینب(س) است، رسالت رسانه نینوا

تاریخ انتشار: ۶ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۳۴۸۹۸

به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، تاریخ اسلام زنان قوی زیادی به خود دیده که برخی از آنها سرآمدان یک تاریخ هستند، یکی از آنها حضرت زینب‌کبری(س) است که جا پای مادر گذاشت و با وجود داغ‌های پر تعدادِ ظهر عاشورا دست روی زانوهایش قرار داد و پرقدرت بلند شد.

او از عصر عاشورا به بعد سرپرست کاروانی می‌شود که زنان و کودکان حرم‌اند، لحظات قافله‌سالاری حضرت زینب(س) آغاز شده و یک زن قوی دارد بر مدار تاریخ‌سازی حرکت می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

دختر علی(ع) در کاروانش یک بیمار دارد، هنوز بدن مبارک سیدالشهدا روی پای حضرت زینب(س) گرم است، چشمش به حضرت سجاد(ع) می‌افتد که گویی دارد روح از بدنش جدا می‌شود.

ابن زیاد دستور می‌دهد از اولاد ذکور حسین(ع) کسی را زنده نگذارند، یزیدیان چند بار به سمت حضرت زین‌العابدین(ع) حمله‌ور می‌شوند اما با دیدن حالش می‌گویند «انَّه لِما بِهِ» این خودش دارد می‌میرد!

حضرت زینب(س) سریع بدن اباعبدالله را زمین گذاشت و به سمت حضرت سجاد(ع) می‌آید و او را دلداری می‌دهد.

اولین سخنان حضرت زینب(س) امیدوارانه است، او پسر برادرش را مورد خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید: عمه جان! فکر نکن که حسین از بین رفت، پدرم علی روایتی را تصدیق می‌کند که آن را برایت شرح می‌دهم «همینجا که پیکر حسین را می‌بینی، بدون اینکه کفنی داشته باشد دفن می‌شود و در آینده کربلا، کعبه‌ی اهل خلوص خواهد بود.» 

حضرت زینب(س) از دقایق اولیه عصر عاشورا پرستار می‌شود، مادر می‌شود، رهبر می‌شود، رازدار می‌شود، روانشناس می‌شود و حتی پزشک می‌شود، او چنان پرشکوه و پرقدرت ظاهر می‌شود که حتی دشمن هم چند قدم عقب نشینی می‌کند.

وقتی کاروان اسرا وارد دروازه کوفه می‌شود، رگ‌های علی(ع) و فاطمه‌زهرا(س) در زینب کبری متجلی و او خطبه‌ای در نهایت عظمت می‌خواند که شجاعت علی در آن هویدا می‌شود.

آری این شخصیت یک زن مسلمان است که اینچنین وارد می‌شود و تاریخ را به سمت دیگری هدایت می‌کند.

شاید سوال باشد که چرا امام‌حسین(ع) در جایی به خطرناکی دشت کرب‌وبلا بانوان و اهل حرم را با خود آورد؟ در جواب باید گفت: اسلام دین زن و مرد است، از پیامبر اکرم تا حضرت علی(ع) و امام حسین(ع)، هر جا مردی قیام کرده یا حرکتی داشته، زنی در کنارش بلند آوازه شده است.

زینب هم آمد تا نقش خودش را ایفا کند و کربلا در همان دشت کوچک باقی نماند، آمد تا قیام را جهانی کند و به گوش همگان برساند، او جهادگر می‌شود، تبیین‌گر می‌شود، خطبه‌خوان می‌شود، روضه‌خوان می‌شود.

 اولین مراسم روضه را برای اباعبدالله و یاران عاشورایی امام، او برگزار می‌کند تا مسیری جدید برای بشریت هموار شود، جهان اسلام باید تا همیشه مدیون مجاهدت‌های حضرت باشد.

خطبه‌های آتشین و تبیینی زینب کبری(س) بسیاری از تبلیغات و دروغ‌های بنی‌امیه را خنثی و مردم آن زمان را از خواب غفلت بیدار می‌کند، کار به جایی می‌رسد که یزید ملعون مجبور می‌شود از کار خودش اظهار ندامت کرده و اهل حرم را با احترام به مدینه برگرداند.

کربلا و همه اتفاقات قبل و بعد آن نشان می‌دهد که اسلام دین مرد و زن است، مردانی که قیامت می‌کنند و حماسه می‌سازند و زنانی که با وجود رعایت عفت و حیا آن را تبیین می‌کنند، این تاریخ به دست زنان و مردان ساخته شده و هرکدام در مدار خودشان به آن پرداخته و بهای سنگینی داده‌اند.

پایان پیام/۸۰۰۶۵/ب

منبع: فارس

کلیدواژه: زینب رسانه نینوا حضرت زینب س

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۳۴۸۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای علاقه زیاد سردار سلیمانی به نوه اش، عسل /زینب گفت ببین یه ذره بچه داره من رو تهدید می‌کنه!

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، بنابر آنچه که فارس روایت کرده است، علاقه حاج قاسم به نوه‌ها باعث شده بود که کسی جرئت نداشته باشد در خانه حاجی چیزی به آن‌ها بگوید. گاهی که بچه‌ها حسابی شلوغ می‌کردند و زینب دعوایشان می‌کرد، می‌گفتند: «می‌ریم به بابا حاجی می‌گیما!» زینب هاج و واج به بقیه نگاه می‌کرد و می‌گفت: «ببین یه ذره بچه داره من رو تهدید می‌کنه.» یک بار که در حسینیه امام خمینی(ره) بیت رهبری مراسم روضه بود، آن‌ها هم خانوادگی دعوت شدند. بچه‌ها کوچک بودند. ۵ـ۴ سالشان بیشتر نبود.

هر قدر عروس حاجی اصرار کرد که «بذارین من نیام. می‌ترسم این بچه‌ها خراب کاری کنن زشت بشه!» حاجی قبول نکرد. می‌گفت: «چه خراب کاری‌ای؟ خب بچه برای همین کارهاست دیگه. باید بذاری بچه بازی‌ش رو بکنه.» با اصرارهای حاجی، همگی با هم رفتند. روضه که تمام شد و شام آوردند، شیطنت بچه‌ها گل کرد. قورمه سبزی را با دست برداشته بودند و راه می‌رفتند و همه جا می‌ریختند. دیگر کسی حریف آن‌ها نمی‌شد.

زینب به خانمی که انتظامات آنجا بود، گفت: «لطفاً بچه‌ها رو دعوا کنین بگین بشینن.» خانم به مانیتور که تصویر حاج قاسم را کنار حضرت آقا نشان می‌داد، نگاهی انداخت و گفت: «آخه زینب خانوم! من جرئت نمی‌کنم دعواشون کنم.» زینب گفت: «خب خودم دارم می‌گم بهتون دعواشون کن، بلکه آروم بگیرن.» با اصرارهای زینب خانم، انتظامات به سمت عسل که نوه محبوب حاجی بود، رفت و گفت: «اگه اذیت کنی، دعوات می‌کنم‌ها!» عسل این را که شنید، یکی از ابروهایش را که بین خانواده معروف بود به ابروی سلیمانی، بالا داد و گفت: «اون آقایی که توی تلویزیون داره نشون می‌ده، بابا حاجی منه. می‌گم دعوات کنه‌ها!»زینب خشکش زد. با تعجب به زن داداشش نگاه کرد. هر دو از این حرف عسل هم خنده‌شان گرفته بود و هم متعجب شده بودند.

خانم که سعی می‌کرد جلوی خنده‌اش را بگیرد گفت: «تو رو خدا من رو با حاج قاسم در نندازین.»

۲۷۲۱۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901128